زندگی مثل یک کلاف کامواست!
از دستت که در برود می شود کلاف سردرگم؛
گره می خورد،
می پیچد بهم،
گره گره می شود،
بعد باید صبر کنی...
گره را به وقتش با حوصله وا کنی،زیاد که کلنجار بروی...گره بزرگتر می شود!
کورتر می شود...
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد،باید سر و ته کلاف را برید...
یک گره ظریف کوچک زد؛
بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،محو کرد...
یک جوری که معلوم نشود...
یادت باشد گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند...
همان کینه های چند ساله...
باید یک جایی تمامش کرد
سر و تهش را برید...
زندگی به بندی بند است به نام "حرمت"
که اگر آن بند پاره شود،کار زندگی تمام است...!
نظرات شما عزیزان:
.
زندگی ، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل ، که بنوشی اش چو شهد !
.
زندگی ، بغض فروخورده نیست !
.
زندگی ، داغ جگر گـــوشه نیست !
.
زندگی ، لحظه دیدار گلی خفته در گهواره است !
.
زندگی ، شوق تبسم به لب خشکیده است !
برچسبها: