اندوه

واژه ای بیگانه بود برایم

جای نداشت در فرهنگ لغاتم 

اما اینک ...

خدایا چه شده؟

اندوه در واژگانم مینوازد؟

آری من هم اندوه دارم!

نمیدانم کس چه میداند ؟

حتی لحظه ای میتواند که بداند؟

نمیداند اما من میدانم !

اندوه رخت خود برکن 

من خدایی دارم به وسعت رویاها

امیدی دارم بیش از همه دریاها

اندوه تو ای سراب بی انتها

من او را دارم!

تو را بدورد و سلام ناب من بر فرداها



برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 تير 1397برچسب:, | 20:27 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 می خواهم بنویسم قلم یارم نیست

میخواهم بسرایم فلک با من نیست

آنکس که بخواند درونم،

او کیست؟

آرام جانم، سنگ صبورم،

او کیست؟

میخواهم بدانم!!!!!!!! 

براستی...!!!

او کیست؟!!



برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 تير 1397برچسب:, | 20:24 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 نداری خبر از حال و دلم 

نداری خبر از فاصله ام

نداری خبر ای بی خبرم

ندانی که مرا چیست یه دم

در پس هر خنده ام در کنار گریه ام

من هزاران گفته ام... 

بی صدا و بی نوام ... عاری از هر ادعام

نداری خبر از این شب من... نداری خبر ای بی خبرم

 تو بدان بی ثمرم... تو بدان با خبرم

تو بگو دل بنهم؟ ... تو بگو من که بدم

تو بگو سر نهان تو بگو ای بی کلام

تو بگو من شنوام تو بگو ناشنوا

تو بگو بی خبرم تو بگو من چه کَسَم؟


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 تير 1397برچسب:بیخبزی شهرام مهدیزاده, | 20:18 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 نداری خبر از حال و دلم 

نداری خبر از فاصله ام

نداری خبر ای بی خبرم

ندانی که مرا چیست یه دم

در پس هر خنده ام در کنار گریه ام

من هزاران گفته ام... 

بی صدا و بی نوام ... عاری از هر ادعام

نداری خبر از این شب من... نداری خبر ای بی خبرم

 تو بدان بی ثمرم... تو بدان با خبرم

تو بگو دل بنهم؟ ... تو بگو من که بدم

تو بگو سر نهان تو بگو ای بی کلام

تو بگو من شنوام تو بگو ناشنوا

تو بگو بی خبرم تو بگو من چه کَسَم؟


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 تير 1397برچسب:بیخبزی شهرام مهدیزاده, | 20:18 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 نمیدانم که چه باید باشد

آنکه هر لحظه مرا میداند

نمیدانم تا کجا میخوانم من درونم چه به سر میدارد

نمیداند که چه بر من آمد

نمیخواند از درونم جانم

پس خدایم به که رو گردانم 

من نمیدانم تو که خود میدانی؟

بی تو هر دم چه به روزم آید؟

من تورا می خواهم من ز تو آگاهم

من تو را در این روز در ورای هر سوز

در فراز و افروز من تو را میخواهم 

تو بدان من نادان تو بمان من تنهام

تو بخوان من خوانام تو که خود تنهایی

تو که خود میدانی تو که رازم داری

تو همه داراییم تو که خود دارایی

تو بمان با من تو بخوان از من

تو که با من باشی من نمانم با غم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 تير 1397برچسب:شهرام مهدیزاده, | 20:12 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پاتوق مقالات شما