آن گدایی که در کوی تو جایی دارد
از سر سفره ی تو آب و غذایی دارد
تو نه آنی که ز خود دور کنی سائل را
یار آن است که پیوسته عطایی دارد
پیش اغیار شکستن نبُوَد در خور ما
دل چو بشکست برای تو بهایی دارد
در هیاهوی دعا ناله ی من گم نشود
هر نوا گوشی و هر گوش نوایی دارد
با تو یک رنگ نشد قلب و زبانم آخر
بس که این بنده به هر لحظه هوایی دارد
با همه معصیتم نام مرا خط نزدی
نازم آن یار که گسترده سَرایی دارد
بخشش و لطف تو جرات به گناهش
داده بنده ات تا که خطاپوش خدایی دارد
شاعر:شهرام مهدیزاده
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: