مهم نیست چقدر خسته ام
مهم نیست در روز چقدر کار می کنم
مهم این است به امید داشتن تو همه کار می کنم
برچسبها:
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه … چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند …شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
برچسبها:
زندگی عشق نهفته است به اندیشه تو
من و تو می دانیم
مسئله مقدم بر راه حل و راه حل مقدم بر پاسخ است.
ذهنی که گریزان از پرسش ها،
تنها در پی یافتن پاسخ از انبار جواب هاست،
هرگز طعم شیرین خلاقیت را نخواهد چشید.
برچسبها:
روز را خورشیـــد میسـازد و روزگـــار را مـــا
مـــا را قلب زنـــده نگه میدارد وقلب را عشـــق
پـــس ،
روزگـــار را عاشقانـــه بساز و عشـــق را عاقلانـــه…!
برچسبها:
زندگی جریان یک رود است رودی جاری و پرتوان و من و تو در این جریان در حرکتیم،
اما گاه گاه این جریان سریع را فراموش میکنیم.
دریا را از یاد می بریم و به یک آبگیر کوچک دل خوش می کنیم.
ولی…….
باید بدانیم که دل کوچک زود می گیرد،
دل کوچک زود پژمرده می شود.
پس بیا هم دریا را بشناسیم
و هم خود را…….
یارب چه چشمه ایست محبت، که من از آن یک قطره نوش کردم و دریا گریستم.
برچسبها:
چـــه زيباست كه بــا مـهـر ، دل از كـيـنـه بـــشــوييم
چـــه نيكوست كه با عــشــق ، گـل از خـار بــرآريم … !
برچسبها:
لبخند بزن برآمدگی گونه هایت توان آن را دراد که امید رفته را باز گرداند
تجربه ثابت کرده که گاه قوسی کوچک می تواند معماری بنایی را نجات دهد .
برچسبها:
گاهی پیچ و خم ها به آدم قدرت می ده و باعث می شه فرمون زندگی مون رو صاف کنیم تا با گاز بیشتر به راهمون ادامه بدیم …….
فکرش رو بکنید اگه جاده ها بدون پیچ می شدن چقدر رسیدن به مقصد ملال آور میشد……
برچسبها:
در هیاهوی زندگی دریافتم
چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم
و چه غصه هایی که سپیدی موهایم را حاصل شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود
و اگر نه نمی شود
به همین سادگی
برچسبها:
تو بخاطر بسپار…..
که خزان میرسد از پشت نفسهای عمیق
بعد هر زوزه که از باد به بستان پیچد
و تب ریزش برگ
سخت عذابیست که دیدن دارد
خس خس مبهم دردآلودی
میچکد در تن خاموش انار
یاقوتهای تنگ به هم پیچیده
چهره به خورشید نشان داده
و راز
از پس پرده برافتاده به ناز
مستی خرقه هفتاد من خش خش برگ
زیر تکرار پرشهای پسر بچه شهری پیداست
تو بخاطر بسپار
من که مغمومم و مهجورم و بیتابم و در حسرت باران گیجم ……
برچسبها:
بچهها هرگز مادرشان را زشت نمیدانند …
سگها هم هیچگاه صاحبان فقیرشان را ترک نمیکنند …
اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمیآید …
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید ،
آن را زیبا هم خواهید یافت …
زیرا " حس زیبا دیدن " همان عشق است … !
برچسبها:
زندگی تاس خوب آوردن نیست ، تاس بد را خوب بازی کردن است .
برچسبها:
سر بگذار و
امپراطوری ات را
بر چین دامن من
بنا کن!
برچسبها:
هنگامی که در موقعیتی هستی که می توانی به کسی کمک کنی،
خوشحال باش؛ زیرا خداوند دعاهای او را از طریق تو اجابت می کند.
به یاد داشته باش هدف ما بر روی، زمین گم شدن در تاریکی نیست؛
بلکه نوری برای دیگران بودن است، تا شاید راهشان را از طریق ما پیدا کنند …
برچسبها:
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمیشود
دشوار زندگی
هرگز برای ما
بی رزم مشترک
آسان نمیشود
برچسبها:
خاطرات جالب یک چت کننده حرفه ای در قالب شعر طنز شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
زدست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله زموهای کمندش
کمان ابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
زصورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
زبس هرشب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
دراو دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر وامید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن وبوییدن توست
زرویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود اواز دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه وقت و روز موعود
زدم ازخانه بیرون اندکی زود
چودیدم چهره اش قلبم فروریخت
توگویی اژدهایی برمن آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا
کمان ابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
زترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم دیدم که اونیست
دگر آن هاله ی بی چشم ورو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به راوی
به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت
سرانجامی ندارد قصه ی چت
برچسبها:
تو دوست داشتنی هستی اگر …
دردهایت، تو را از دیدن درد های دیگران کور نکرده باشد .
تو زنده هستی اگر …
امیدهای فردا برایت بیشتر از مشکلات دیروز اهمیت داشته باشد.
تو با شرافت هستی اگر …
آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی.
برچسبها:
موفق کسیه که با آجرهایی که به طرفش پرتاب میکنند . خانه ای بنا کند.
برچسبها:
با همه بداخلاقی می کنی،
بعد میگی من اینطوری نیستما … اخلاقم خوبه، الان خسته ام …
اگه تو اوج خستگی و بی حوصلگی با همه مهربون بودی؛ هنر کردی،
وگرنه تو حال خوش که همه خوش اخلاقن …
برچسبها:
فرصت زندگی کمه…
بزرگوارتر از آن باش که برنجی
و
نجیب تر از آن باش که برنجانی…
زندگی زیباست!
فرصت زندگی کمه…
بزرگوارتر از آن باش که برنجی
و
نجیب تر از آن باش که برنجانی…
زندگی زیباست!
برچسبها: