مدادسفید....

همه‌ی مداد رنگی‌ها مشغول بودند
به جز مداد سفید
هیچ کسی به او کار نمی‌داد
همه می گفتند: "تو به هیچ دردی نمی‌خوری…!"
یک شب که مداد رنگی‌ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند
مداد سفید تا صبح کار کرد
ماه کشید…
مهتاب کشید…
و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک‌تر شد
صبح توی جعبه‌ی مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 2 خرداد 1393برچسب:, | 10:50 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پاتوق مقالات شما